اولین آلبوم موسیقی ناصر منتظری بانام «روزُنِ رفته» از ۱۰ اسفندماه توسط انتشارات نغمه حصار بهصورت رسمی در سراسر کشور پخش خواهد شد.
این آلبوم شامل ۸ قطعه از ترانههای ابراهیم منصفی است که توسط او خوانده نشدهاند.
منتظری در این آلبوم تلاش کرده علاوه بر حفظ فضای موسیقیایی آثار ابراهیم منصفی، فضای متفاوتی را در این آهنگها خلق کند. در این آلبوم دو قطعه بهصورت موسیقی جز تنظیمشدهاند و یک قطعه نیز حال و هوای موسیقی فلامنکو را دارد.
آهنگهای این آلبوم به این شرح است: در بندِ تو، رازِ دل، مُردنِ مردونه، سرنوشت، فریاد، مبتلا، وا کس چه، غزل سلیمون
ناصر منتظری در یادداشتی که در این آلبوم منتشرشده، نوشته است:
این آلبوم برداشت شخصی من از ترانههای زندهیاد ابراهیم منصفی ترانهسرای بیهمتا و خنیاگر بزرگ جنوب است. او در عمر کوتاه و پربار خود زیباترین ترانهها را در وصف دوستی، عشق و محبت آفرید که تا همیشه در ناخودآگاه جمعی مردمان جنوب باقی خواهد ماند. توجه او به مفاهیم اساسی زندگی مانند عشق، تنهایی، مرگ و … از بارزترین شاخصههای اشعار و ترانههای او میباشند.
قطعاتی که برای این آلبوم در نظر گرفتهشده است از ترانههایی میباشند که رامی بدانها نپرداخته و یا مجال پرداختن و اجرای آنها را پیدا نکرد و تاکنون بهنوعی مهجور مانده است. تمام تلاشم بر این بود که در انتخاب موسیقی و تنظیم، بیان صحیح ترانه، تنوع و رنگآمیزی قطعات دقت لازم صورت پذیرد.
این اثر باکمال احترام و عشق به همسرم عظما و دختر نازنینم مانا تقدیم میشود.
نادر طبسیان مدیر سابق نشر ماهریز که سهم بسزایی در معرفی و انتشار موسیقیهای متفاوت در ایران داشته، در یادداشتی دربارهی آلبوم روزن رفته نوشته است:
صدسال حضور پرتغالیها در بندرعباس فرصتی کافی برای همجوشی فرهنگ پرتغالیها با فرهنگ متنوع گامبرون بوده است. پرتغالیها با خود ۷۰۰ سال فرهنگ التقاطی خود با مورها را به همراه آوردند و با سیاهانی که همراهشان به گامبرون آورده بودند به اشتراک گذاشتند. این همجوشی فرهنگی در برزیل سمبا Semba و لوندوی Lundu آفریقایی را به سامبا و لامبادا و باسونووای برزیلی مبدل کرد و با پژواک آنان به اروپای لاتین اولین فادوها در اوایل قرن ۱۹ در پرتغال شنیده شدند.
گیتار در قالب کاواکینو، گیتار پرتغالی و دهها شکل دیگرش مهمترین عامل تولد و اشاعهی ژانرهای فوق شد. این ساز سحرآمیز کمی دیر پایش به گامبرون باز شد تا روح به خوابرفتهی پرتغالیها را بیدار کند. اما با ورود اولین گیتارها در دههی ۴۰ و ۵۰ به خانهی بندریها، آن روحِ به خوابرفته برخاست و بهسرعت به همگن شدن با ریشههای مشترکش در جهان لاتین، آمازون و میسیسیپی پرداخت.
رامی با گیتارش ترانههای موعود را خواند. ابراهیم منصفی بخش بزرگی از زندگی هنریاش را با گیتار خود همدم بود و سرودههایش با طنین موسیقی فلامنکو، بلوز و لاتینی که همراهانش مینواختند و خود نیز همراهیشان میکرد از دل جانش بیرون آمد.
آن روح بیدار شده و چیزی جلودارش نیست. شاید در هیچ نقطه از ایران تا این حد موسیقی لاتین پرطرفدار نباشد. نوازندگان چیرهدست گیتار در بندرعباس، بندرلنگه و … بسیارند.
ناصر منتظری ترانههایی که ابراهیم منصفی تنظیم و اجرا نکرده بود را بر طبق علاقهی وصفناشدنی منصفی و خودش به فرهنگ لاتین و موسیقی فلامنکو تنظیم و اجرا کرده است.
پژواک جز کافههای جلگهی میسیسیپی؛
فلامنکوی کوچههای سویل؛
فادوی کافههای لیسبون؛
و سرودههای رامی؛