radioehsan

این وبلاگ نوشته های روزانه من - احسان - است

radioehsan

این وبلاگ نوشته های روزانه من - احسان - است

شاید...



  

    عکس از هنری ویداجا


پ.ن: این عکس را بدون اجازه ی عکاس, 90درجه چرخانده ام!




ز



 «افسوس

       باید ایستاده شاشید در مملکتی ک گرده های مردم, جای پای حکومت است."


   ا.ن




یاد


 زمستان 90 ی کار تئاتر اجرا شد, سالن هنرمندان فرهنگ سرای طوبای  بندرعباس.  

                           

 "بلندترین جای دنیا" بی کلام, خشن. تنها با بدن و اندک ابزار صحنه.


 بعدها اتللو را دیدم از خانم تهرانی, روایتی بی کلام از شکسپیر. 

 تصمیم گرفتم درباره این اثار - ک بیش تر با بدن و کم تر با زبان و کلام با مخاطبش  سخن می  گوید- کمی بیش تر بدانم. بد ندیدم در این باره - و موضوعات دیگر - گپ  و گفتی داشته باشم با ایسا صادقی کارگردان نمایش "بلندترین جای دنیا".

 ب زودی حاصل این گفت گو را در همین رسانه خواهیم دید.

 

 مم نون

 

زیر چشم چپ (2)


 ب چپ و راست ربطی ندارد یا حتا زیر و بالا. مسئله اصلن چشم هم نیست. تمام حرف من این است چرا من ک کم­بود عشق دارم – و این موهبت کمی نیست در این روزگاران – باید در گوشه خانه هرز بروم؟! حالا این ب کنار. شما فرض کن اگر این جا ممالک خارجه بود, ب همین راحتی تمام می شد. ن, عزیز من! این تازه شروع یک داستان هیجان انگیز بود. ن این ک داروخانه اصلی شهر 7 عصر نشده, تعطیل باشد؛ و تن­ها موجود کم­عشقی با دُز زیر 8.9, 9 در شهر لنگ یک عدد قرص پایین نگه­دارنده عشق باشد. خنده دار است. از ان هایی ک از گریه غم انگیز تر است! خدا از سر تقصیرات تان بگذرد.


ادامه دارد...

فروردین 92


 پ.ن: لینک قسمت اول را اینجا ببینید.