radioehsan

این وبلاگ نوشته های روزانه من - احسان - است

radioehsan

این وبلاگ نوشته های روزانه من - احسان - است

پایان



 بدون عنوان


دریا شروع شد / لبخند را

چشمانت را مبند

موج موج عاشق می شوند مردان خلیج

در چشمان بسته ت حتا

دریا شروع را شروع شد

و عشق در چشمانت شروع شد

مبند

مردان می مانند

و کودکان گرسنه می شوند در حسرت چشمان

نان غم بزرگ مردان صلح ست


 بندرعباس - 13فروردین 94


پ.ن: امروز تولد نادر ابراهیمی عزیز بود. مبارک.



دوازدهم


حریقِ قلعه‌یی خاموش …


برای مادرم

زنی شب تا سحر گریید خاموش.
زنی شب تا سحر نالید، تا من
سحرگاهی بر آرم دست و گردم
چراغی خُرد و آویزم به برزن.

 

زنی شب تا سحر نالید و ــ افسوس! ــ

مرا آن ناله‌ی خامُش نیفروخت:
حریقِ قلعه‌ی خاموشِ مردم
شبم دامن گرفت و صبحدم سوخت.

 

حریقِ قلعه‌ی خاموش و مدفون
به خاکستر فرو دهلیز و درگاه
حریقِ قلعه‌ی خاموش ــ آری ــ
نه شب گرییدنِ زن تا سحرگاه.

 

۱۹ اسفند ۱۳۳۶


پ.ن: شعر بالا از سایت رسمی احمد شاملو انتخاب گردیده است.



ششم



این کهنه رباط را ک عالم نام است

 و ارامگه ابلق صبح و شام است

 

بزمی ست ک وامانده صد جمشید است

قصری ست ک تکیه گاه صد بهرام است

 

 

رباعیات خیام (کتاب همراه) - براساس نسخه محمدعلی فروغی و دکتر قاسمی




سوم


 صبح بی ­دیدار – ذبیح الله صفا

 

من هم از آغاز شب

انتظار صبح­ گاهان داشتم.

تا ک آسان تر درآید بامداد

پرده از دیوار و در برداشتم.

 

        *

 

هم چنان در ارزوی صبح­ دم

سر ب بالین چشم بر در دوختم.

در تب امید بی فرجام خویش

صبح­ گویان صبح­ گویان سوختم.

 

     *

 

گر چ جانم تشنه دیدار هست

صبح را هرگز ره دیدار نیست.

چشم شب بازست، اما، ای دریغ

دیدگان صبح­ گه بیدار نیست!...

 

پ.ن0: مطلب بالا، از مقاله "نشاة جام" از کتاب برگ­هایی در آغوش باد – جلد اول - اثر غلامخسین یوسفی ست. این مقاله اشاراتی ست از دکتر یوسفی بر کتاب مجموعه شعر دکتر صفا ب نام نشاة جام.

پ.ن1: لینک ویکی پدیا دکتر یوسفی و  دکتر صفا

پسانوشت: رسم خط جدید عنوان مقاله دکتر یوسفی و نام کتاب دکتر صفا را پیدا نکردم!

 



جاذبه


 شعری از مسعود دیدگر


 جاذبه


سیــب هــا از چشــم درخــت افتــاده اند!

درخــت از چشــم بــاغ می افتــد!

بــاغ از چشــم بــاغبــان،

و بــاغبــان از چشــم دنیــا!

 

پــس جــای نگــرانی نیســت،

ایــن یــک امــر عــادیســت،

اگــر مــن هــم از چشــم تــو افتــادم . . .

 

 

  شعرهای دیگر از مسعود دیدگر در این وبلاگ را اینجا و اینجا بخوانید.