دستآورد
کم کم می فهمم چگونه عمرم را بگذرانم. بعد از چند وخت، ب یک فرمول رسیده ام از نشستن در اداره.
سرم را خانه جا می گذارم. دلم را نزد تو. دست و پا را بر می بردارم و می کشم و میکشم تا اداره. دیگر فهمیده ام چگونه بدون سر و دل و فقط با دست و پا زدن ساعت بگذرانم.